عکس و سلفی احمدینژاد در امامزاده صالح
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۹۵۲۱۵۴
رویداد۲۴-گویا محمود احمدینژاد و رفقایش قصد داشتند برگ جدیدی به تاریخ امامزاده صالح اضافه کنند. اگرچه تاکنون سابقه بستنشینی در این امامزاده وجود نداشته؛ اما احمدینژادیها سال جدید بساط بستنشینی را از جنوب شهر و حرم حضرت عبدالعظیم به شمال تهران و امامزاده صالح منتقل کردند.
بساط بستنشینی اینبار با حضور زودهنگام بهمن شریفزاده، روحانی نزدیک به مشایی و علیاکبر جوانفکر، مشاور فرهنگی و رسانهای احمدینژاد، آغاز شد؛ یاران باقیمانده از سال ٨٤.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امامزاده صالح پنجشنبهها پر از زائر است. دور حوض از کسانی که میخواهند وضو بگیرند، خالی نمیشود. عدهای هم سر مزار چند شهید گمنام و دو شهید هستهای فاتحه میخوانند. شلوغترین قسمت امامزاده اما قسمت شرقی است که در آن مراسمی در حال برگزاری است؛ حدود ٣٠ یا ٤٠ صندلی چیده شده روبهروی یک صحنه که دو دختربچه و دو پسربچه روی آن آماده مسابقهدادن هستند. مجری هم روحانی جوانی است که سعی میکند شبیه مجریهای صداوسیما به نظر برسد و صدایش در همه محوطه پیچیده است. میگویند این مراسم هر پنجشنبه و جمعه برگزار میشود. مادروپدرهایی که منتظر اجرای مسابقه بچههایشان هستند، در جریان اطلاعیه احمدینژادیها نیستند. بعضیها هم میپرسند برای چه میخواهد بیاید؟ گاهی چند قطره باران روی صورت میچکد. دم در عدهای در سکوت موبایل به دست منتظر آمدن احمدینژاد هستند. او در حلقه محافظان از ماشین پیاده میشود. یکی از همراهانش که شال سیاهی دور گردن انداخته، میگوید احمدینژاد آمده امامزاده برای دعا و زیارت. وقتی احمدینژاد وارد امامزاده میشود، خود اوست که بلند فریاد میزند: «صلعلی محمد، یاور مهدی آمد!»؛ شعاری که اطرافیانش سریع آن را تکرار میکنند. احمدینژاد بین محافظان بلندقدش دیده نمیشود، فقط گاهی دستش را بالا میآورد. حالا بیشتر زائران نزدیکتر آمدهاند تا ماجرا را از جلو رصد کنند. یک نفر داد میزند: «صلعلی محمد یاور رهبر آمد». عدهای شعار قبلی و افرادی هم شعار جدید را سر میدهند؛ اما زور شعار اولی که گویا هماهنگ شده است، به دومی میچربد. روی پلههای ورودی که میرسند، مردی طوری که صدایش میلرزد، فریاد میزند: «تمام جوونی ما رو گرفتی». یکی از اطرافیان رئیس دولت سابق به او میگوید که مشکلت چیست؟ مرد که گوشش به این حرفها بدهکار نیست، دستش را به سمت احمدینژاد میگیرد و دوباره فریاد میزند: «باید محاکمه شی، جای تو زندانه». صدای جشنی که در محوطه شرقی برپاست، در محوطه غالب است و تعداد اطرافیان احمدینژاد هم در حدی نیست که بتواند با آن مقابله کند.
باز هم نامه میدهند
وقتی احمدینژادیها در ضلع غربی کنار مزار شهدای هستهای؛ یعنی مجید شهریاری و داریوش رضایینژاد، میرسند، بلندگوی مراسم جشن درست بالای سر آنهاست. یکی از بچهها آهنگ سالار عقیلی را میخواند: «ایران، فدای اشک و خنده تو». چهره روحانی که دعای توسل را میخواند، قرمز شده از بس تلاش میکند تا صدایش را بالاتر ببرد: «این بساط را راه انداختهاند که صدای حق شنیده نشنود». پسری که موهای روشنی دارد، میگوید: «کارش یه سیمچینه، اگه باشه خودم میرم بلندگو رو قطع میکنم». در همین حین، جوانی با احمدینژاد عکس سلفی میگیرد و از جمعیت بیرون میآید. دست احمدینژاد تعدادی کاغذ است که مردم به او دادهاند؛ کاغذهایی شبیه چرکنویسهایی چندتاخورده که قبلا هم گاهی به دست رئیس دولت سابق میدادند. خانمی ناگهان به جمعیت مردانه نزدیک میشود و وقتی میفهمد که احمدینژاد برای اعتراض آمده، میگوید: «به چی اعتراض داره؟ حتما نتونسته خوب دزدی کنه. چرا کسی هیچی بهش نمیگه؟». میخواهد جلو برود که نمیتواند. با رفتن زن، مردی از جمعیت بیرون میآید و میگوید: «خودش هشت سال رئیسجمهور بوده، حالا طلبکار شده».
بازار داغ عکس و سلفی
دعای توسل که شروع و پایانش را فقط حلقه اطراف احمدینژاد میفهمند، ظاهرا تمام شده است. صدای دعاهای احمدینژاد میان صدای شعرخواندن پسربچهای در جشن گم میشود؛ مراسم قرائت دعا و بستنشینی خیلی زود تمام میشود. عدهای موبایل به دست دوباره فعالیت خودشان را برای رفتن او از سر میگیرند. مردی که مو و ریش کاملا سفیدی دارد، به همان کسی که شال سیاه به گردن دارد، نزدیک میشود و به او میگوید که حواست به شعارها باشد. پسر فوری نزدیک حلقه میشود و با فریاد شعار «احمدی حمایتت میکنیم» را سر زبان جمعیت میاندازد. وقتی به سمت در نزدیک میشوند، شعارها رنگوبوی تندی به خود میگیرد و بر ضد دو جناح اصلی سیاسی کشور ادامه پیدا میکند؛ «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا». پسری که به زور خودش را برای عکس سلفی به احمدینژاد رسانده بود، حالا در حال عکسانداختن با علیاکبر جوانفکر، مشاور رسانهای و تنها یار باقیمانده است. او به برخی که برای طرح مشکل آمدهاند، آدرس دفتر ولنجک را میدهد و برخی را راهی میدان ٧٢ نارمک، ساعت هفت صبح میکند. دوربینهای زیادی صحنه سوارشدن احمدینژاد در سواری مشکی و راهافتادن او و خودروی اسکورتش را ثبت میکنند. او باز هم از بین محافظها دست بالا میبرد و فقط انگشترش پیداست. ماشینها راه میافتند و بهسرعت دور میشوند.
دور حوض هنوز از زائران در حال وضو خالی نشده است. بالای سنگ قبر شهدای هستهای همچنان مردمی فاتحه میدهند. چند قطره آب روی صورتها میچکد؛ اما آسمان انگار هنوز تصمیمش را نگرفته است.
منبع: رویداد24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۹۵۲۱۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هواداری که بازیکنان از او درخواست سلفی دارند!
به گزارش “ورزش سه”، نامش عرفان است؛ هوادار وفادار شمسآذر که هر هفته برای حمایت از سبزپوشان و تماشای مسابقات این تیم به استادیوم میآید و البته با استقبال بازیکنان روبهرو میشود. خودش فوتبال بازی میکند و کاپیتان تیم سندروم دان قزوین است؛ هوادار پر و پا قرص شمسآذر که آرزوی بازی در این تیم را دارد اما اجباراً به گرفتن سلفی با بازیکنان بسنده میکند.
امشب هواداران شمسآذر به دلیل محرومیت انضباطی از حمایت تیمشان محروم بودند اما عرفان باز هم خودش را به استادیوم سردار آزادگان رساند و با استقبال این تیم، بهعنوان مهمان ویژه نظارهگر پیروزی دراماتیک تیم محبوبش بود.
عرفان به رسم همیشه بعد از بازی با استقبال بازیکنان به رختکن وارد شد؛ امیرمحمد نسایی، شماره هفت خوشتکنیک شمسآذر از عرفان درخواست سلفی کرد و صادق آلبوصبیح، دیگر ستاره قزوینیها هم برای گرفتن این سلفی کنار آنها ایستاد. این عکس، نه به درخواست عرفان، بلکه با اشتیاق بازیکنان شمسآذر ثبت شده است. «عرفان را دوست داریم، وقتی او از ما تقاضای عکس ندارد، خودمان دوست داریم کنار او باشیم و با گرفتن عکس، شادیمان را با او تقسیم کنیم»